۲۷ مرداد ۱۳۸۲، ۱۰:۲۴

حجت الاسلام علي اكبر رشاد در گفت و گوي مشروح با "مهر" (2)

مدعيان "تجدد" در جهان اسلام عمدتا از نوعي التقاط رنج مي برند

 مدعيان "تجدد" در جهان اسلام عمدتا از نوعي التقاط رنج مي برند

رئيس پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي در ادامه گفت و گو با خبرنگار فرهنگي "مهر" گفت: من به گفتمان "مجدد" تعلق خاطر دارم و ضمن معرفي اين جريان ، كوشش كرده ام چالشهايي را كه اين جريان با آن مواجه است را نشان داده ، و آسيب هايي را كه در معرض آن قرار گرفته است ارزيابي كنم . گفتمان مجدد علي رغم مولد بودن ، نسبت به دو گفتمان ديگر در جامعه كمتر شناخته شده است .

آيا  گفتمان مجدد فقط در ايران وجود دارد ، يا در جهان اسلام  نيز چنين رويكردي به وجود آمده است ؟ 
سه گفتمان مجدد، متجدد ومتجمد به معناي عام در سراسر جهان اسلام وجود دارد ولي مدعيان  گفتمان  مدعيان مجدد بسيارند و غالبا مدعيان در دام تجدد مي افتند مانند بسياري نوع انديشان عرب و گاه دچار نوعي تحجر مي شوند مانند سلفيه !، و پاره اي هم ، چون جرات نو آوري ندارند در طيف جريان سنتي و متجدد باقي مي مانند . در يك مطالعه بي طرفانه و روشمند ، به راحتي مي توان تشخيص داد كه بسياري از مدعيان حقيقتا در يكي از دو جريان متجمد و متجدد قرار مي گيرند . البته رده هاي كم و بيش بالنده اي هم  از گفتمان مجدد در نقاط مختلف دنيا به چشم مي خورد ، اما جريان  اصلي و نيرومند گفتمان مجدد ، در ايران ، و از دهه بيست خورشيدي شكل گرفته است .  مبداء جريان مجدد دو شخصيت برجسته ، يعني ، علامه محمد حسين طباطبايي و حضرت امام خميني (ره) است . مكمل راه آن دو بزرگوار، استاد شهيد مرتضي مطهري است . استمرار راه اين سه بزرگوار كه مثلث اصلي جريان مجدد اند  نيز، نسل دوم حوزه است كه به نوعي شاگردان با واسطه و بي واسطه اين سه بزرگوار هستند .

به نظر شما چه انتقادهايي به گفتمان متجدد وجود دارد ؟  

گفتمان متجدد در دو ناحيه دچار التقاط است : در ناحيه موضوعات ، مدعيات و آموزه ها ، و در ناحيه روش شناسي

جريان متجدد در جهان اسلام كه از حوزه  انديشه اجتماعي وعلوم سياسي آغاز شده و به مطالعات ديني سرايت يافته است ، حدود دو قرن در جهان اسلام پيشينه دارد ؛ به موازات همين جريان، يك جريان مدعي احيا گري ، كه خود را مجدد و احيا گر مي دانست ظهور پيدا كرده است كه عملا استمرار جريان سنتي است . در بعضي از مناطق و مقاطع ، ادعاي تجديد و احياگري منجر به ظهور جريانهايي مانند سلفيه شد ، كه درحقيقت، بازسازي و تداوم جريان سنتي و متجمد به حساب مي آيند . در واقع اينان  تحجر را نوسازي كردند . مدعيان تجدد نيز در جهان اسلام عمدتا از يك اشكال  و مشكل اساسي رنج مي برند ، و آن گرفتار شدن در دام التقاطي گري است .  بعضي از آنها گرفتار التقاط به لحاظ مدعيات و موضوعات ديني هستند ، يعني يك سلسله مدعيات و آموزه هاي غيرديني ، غير اسلامي ، و گاه الحادي را به آموزه هاي ديني الحاق كرده اند و به تصور اين كه در حال نوآوري و نوانديشي در حوزه دين شناسي و دين فهمي اند آنها را به نام دين در جوامع خودشان ترويج كرده اند . پاره اي هم به لحاظ روش شناسي دچار التقاط شده اند . يعني  بعضي از رويكردها و روش ها كه در مطالعه دين براي فهم متون مسيحي و عهد ين( تورات و انجيل) احيانا مناسب بوده ، اما اين شيوه ها ، قواعد ، و ضوابط  براي فهم متني مانند قرآن و احاديث اسلامي هيچگونه تناسبي نداشته اند . در نتيجه ، دو نوع التقاطي گري در متجددان جهان اسلام وجود دارد : يكي التقاط در محتوا و مضامين ،  كه مورد توجه متفكراني مانند شهيد مطهري  نيز قرار گرفته است ؛ و ديگري كه مورد توجه متفكرين ما قرار نگرفته است ، التقاط در روش شناسي است . اين يك مساله علمي است كه ما نمي توانيم با هر روشي هر موضوعي را مورد مطالعه قرار دهيم . بعضي از روشهايي كه  در نقاط ديگر جهان براي مطالعه دين در نظر گرفته مي شود هيچگونه تناسبي با اسلام ندارد .

در ذيل گفتمان متجمد اشاره كرديد كه منظور شما از متجمد ، ديدگاههاي سنتي متحجر و باز مانده از توليد است . آيا فكر نمي كنيد در گفتمان متجدد نيز نوعي از جمود و تقليد از انديشه و متفكران مغرب زمين وجود دارد ؟

من وجه اشتراك گفتمان متجمد و گفتمان متجدد را در مقلد بودن هر دو مي دانم . اين مساله را من در يك يا دو گفتار از اين كتاب توضيح داده ام . جريان متجمد و متجدد هيچ يك مولد و محقق نيستند . جريان متجدد مقلد افكار فرامرزي است و جريان متجمد مقلد پيشينيان ؛  اين دو جريان در نداشتن  جرات نوآوري ،  مستقل انديشي ، و نقادي ، با يكديگر اشتراك دارند . اما نقطه قوت جريان مجدد اين است كه جرات نقد و نوآوري داشته ، و بي آن كه نسبت به دستاور معارف فكري و ديني گذشتگان خود ، يا در ارمغان علمي  ديگر ملل و نحل بي احترامي كرده ، يا دچار انقطاع از گذشته خويش، يا التقاط از بيگانگان شده  باشد ،  مستقل مي انديشد .

در اشاره به  گفتمان مجدد، از بزرگان حوزه علميه ، كه موسس و مكمل  اين گفتمان  بودند نام برديد ، آيا در ميان دانشگاهيان و محيط دانشگاهي هم كساني وجود دارند كه متعلق به اين گفتمان باشند ؟

 چون قهرا بحث ما در حوزه دين پژوهي است ، و دين پژوهي شان حوزه علميه است ، لذا توقع مي رود كه چنين مباحثي در محيط  حوزه علميه اتفاق بيفتد . از طرف ديگر ، عينيت جامعه  علمي و تاريخ معاصر نشان مي دهد كه از ميان دانشگاهيان ، عناصر برجسته اي وجود دارند كه سهم زيادي در سرمايه اي كه امروزدر دين پژوهي مجدد فراهم آمده است نداشته اند . البته در ميان دانشگاهيان ( رشته الهيات ، و علوم انساني) نيز افرادي وجود دارند كه صاحب ديدگاه هاي بالنده و سازنده اي هستند كه احتمالا در زمره طيف گفتمان مجدد محسوب مي شوند . با توجه به اين نكته نخست ،  نبايد چنين توقعي از دانشگاهيان داشت . درميان دانشگاهيان در حوزه علوم انساني بايد توقع داشته باشيم كه گفتمان مجددي را در تعامل با حوزه بنا كنند ، يعني اين كه دانش آموختگان دانشگاهي و فارغ التحصيلان نظام آموزشي دانشگاه سعي كنند در كنار آراء ، نظريات ، و مكاتب شناخته شده جهاني در قلمرو علوم انساني ، نظريه ها ، مكتب ها، و رويكردهاي بومي و اسلامي را ارائه دهند . علاوه بر اين از دانشگاهيان انتظار مي رود كه در حوزه علوم پايه ، فني، و تكنولوژيك صحنه گرداني كنند .

در كشور ما دو جريان  و گرايش ديگر نيز وجود دارند كه شما به آنها نپرداخته ايد . منظور من جريان پست مدرن ، و جريان مكتب تفكيك است . جريان پست مدرن اغلب توسط ترجمه آثار دست دوم و گزينشي معرفي شده است ، و جريان مكتب تفكيك هم توسط محمد رضا حكيمي در كتاب  مكتب تفكيك معرفي شده است . آيا آگاهانه چنين كرديد ، يعني شما اين دو گرايش را در جريان گفتمان متجدد ويا متجمد قرار مي دهيد ؟

مكتب تفكيك به قرائت آقاي حكيمي، فاصله بسياري با آن چه كه  نزد برخي از افراد تحت عنوان مكتب تفكيك  معرفي مي شود دارد . قاعده و بدنه آن مجموعه اي كه مكتب تفكيك ناميده مي شود در زمره جريان و گفتمان متجمد قرار مي گيرد .

از بزرگي نام برديد كه من به ايشان ارادت دارم . من به انگيزه هاي مقدس و دغدغه هاي مسوولانه اي كه او به دين و ترويج معارف ديني دارد ايمان دارم ، امانظر من، به عنوان يك واقعيت ، اين است كه مكتب تفكيك يك طيف است و نه يك جريان .  چرا كه مكتب تفكيك به قرائت آقاي حكيمي فاصله بسياري با آنچه كه بعضي از افراد مدعي تفكيك ، در طي چند دهه اخير در ايران مطرح كرده اند دارد . تصور مي كنم كه قاعده  و بدنه آن مجموعه اي كه مكتب تفكيك ناميده مي شود در زمره جريان متجمد قرار مي گيرد، ولي برخي از عناصر اين مكتب مانند آقاي حكيمي را مي توان در زمره جريان مجدد به حساب آورد . هر چند كه ممكن است اين تفكيكي كه من در ميان  تفكيكيان  قائل شدم خوشايند آقاي حكيمي نباشد ، و امثال ايشان خود را پيرو ، همرديف، همراه، و يا هم طيف تفكيكيان نخستين بدانند ؛ اما من به عنوان فردي كه از بيرون اين مدعيات و اين افراد را مطالعه مي كنم ، معتقدم كه ادعاي تفكيك  يكدست نيست . بعضي از گوشه ها ، حاشيه ها ، جرگه ها، و قسمتهاي ي از مدعيان و مدعيات مكتب تفكيك از حادترين عناصر جريان متجمد به حساب مي آيند ، و من شخصا شاهد حمله ها و نقدهاي تند امثال آقاي حكيمي به آنان بوده ام . اثر بسيار ارجمند  الحيات كه از آثار ماندگار روزگار ماست ، عملا، جريان متحجر و متجدد را مورد انتقاد قرار مي دهد . از اين رو آقاي حكيمي را نمي توان در زمره جريان سنتي و متحجر قرار داد ، ولي تصور مي كنم در ميان مدعيان مكتب تفكيك غلبه با جريان متجمد و متحجر است .

نظر شما درباره جريان پست مدرن چيست ؟

پسا مدرن هنوز در وضعيت پريشاني قرار دارد و هويت نيافته است لهذا دشوار است كه ما آن را  به عنوان يك مقطع تاريخي ... غرب ،  جانبداران و بنيانگذاران آن را نيز به صورت يك طيف و طبقه فكري مستقل از جريان متجدد به شمار آوريم ، خاصه آن كه هنوز نگاه هاي پسامدرن در مورد مطالعات ديني شايع نشده است . در حال حاضر فكر مي كنم  تا زماني كه اين رويكرد به يك استقلال  و بلوغ روش شناختي ، فكري، و رويكردي برسد  بهتراست مطالعات و نگاه هاي پسامدرن به دين را ذيل جريان متجدد تعريف كنيم . چرا كه ميان پسامدرنها ، مدرنها ، و سنتي ها هنوز نمي توان مرزگذاري شفاف اعمال كرد . برخي از جريانات و متفكران پسامدرن در فضايي التقاطي تنفس مي كنند ، يعني برخي از ديدگاه ها و مدعياتشان مربوط به  سنت گرايان است و برخي ديگر به مدعيات تجدد ارتباط دارد . باتوجه به سخنان فوق ، تصور مي كنم مفهوم تجدد را به صورت عام در نظر گرفته و جريان پسامدرن هم را ذيل جريان متجدد به حساب آوريم .  

براي به فعليت درآمدن گفتمان مجدد كدام يك از علوم حوزوي مي توانند مبناي عمل قرار بگيرند ؟ 

 درمان درد بزرگ ركود در قلمرو دين پژوهي، اجتهاد است . اجتهاد به معني دقيق ، جامع، و بالنده آن ، يعني اعتنا و اتكا به متون مقدس و كاربرد ابزارهايي چون عقل . به نظر من ، اگر ما در مقام تحول دانشها هستيم، بايد به روش شناسي توجه خاص كنيم . تحول را از تحول در روش شناسي آغاز كنيم ، دانشهاي جديد و دنياي جديد مولود و زاده چنين روش هاي جديد است . ما هم اگر مي خواهيم به حيات تازه اي  دست پيدا كنيم ، بايد تحولي در روش شناسي ايجاد كنيم . به همان اندازه كه اجتهاد  امروز ره گشا و مشكل زداست ، به همان اندازه خود نيازمند مانع زدايي  و آسيب شناسي است .  من معتقدم كه بايد تحول را از اجتهاد شروع كنيم ، براي اجتهاد نيز به دانشهاي اجتهادي و درجه  اول مانند اصول فقه نياز داريم . ما بايد اصول فقه را بازپژوهي و بازسازي كرده ، و آن را به اصول فهم دين تعميم و توسعه دهيم .  برهمين اساس شخصا چند سالي است كه به عنوان دغدغه اصلي خود ، ساعتهاي زيادي را صرف مطالعه در اين زمينه مي كنم . اينجانب مجموعه اي را به نام  منطق فهم دين طراحي كرده ام كه متشكل از نقادي روش شناسي هاي منتهي به فهم دين ،  روش شناسي فهم گزاره ها(عقايد)  دين ، روش شناسي استنباط عقايد احكام، روش شناسي استنباط اخلاق و تربيت ديني، روش شناسي استخراج معارف و داده هاي علمي دين، و نيز نقد نظريه هاي معارض با فهم پذيري دين ، به خصوص نظريه هايي كه در طيف ديدگاه هاي قرائت پذيرانگاري دين قرار مي گيرند است . معتقدم تحول در زمينه روش شناسي دانشها را متحول مي كند . در پايان نكته اي را متذكر مي شوم و آن، اين كه،  آنچه ازعلوم و معارف پيشينيان به ما رسيده است ميراث گرانبهايي است كه از پدران علمي ما به جا مانده است .  اين آثار براي جهان اسلام بسيار پر هزينه بوده اند و بايد قدر آنها را دانست ، اما قدر دانستن اين ميراث به معناي نقادي نكردن آنها نيست ، اين آثار به همان اندازه  و به همان دليل كه ارزشمند هستند نيازمند نقادي، بازپژوهي، و بازسازي به زبان روز هستند تا از مدارك ديني معارف روزآمد و كارآمد فراچنگ افتد .

 

کد خبر 17857

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha